در انتظار طلوع
آنقدر غایب میشوم شاید دل کسی برایم تنگ شود ولی افشوش که فراموش شده ام.
نه صدایی ،نه شمیمی ،نه رخی بینم از او بی نشان از پی اویم، که نشان دارد از او عاشق و مست و خرابم پی نادیده رخی من مسکین به سفر تشنه دیدارم از او زچه از همسفرم هیچ نبینم روئی همنفس با من وعمریست چرا دورم از او مسجد سهله و سرداب نجف کربُ بلا همه جا عطر گل نرگس محرومم از او دل مولا ز سفرنامه ما خونین است پی او نیست دل ما به گناه بیش از او
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |